یادداشت دکتر موحد با عنوان علم متعهد یا تعهد علمی
دکتر سید محمدصادق موحد عضو هیأت علمی دانشکده فیزیک، یادداشتی با عنوان «علم متعهد یا تعهد علمی» منتشر کرده است که در ادامه می خوانید:
باسمه تعالی
علم متعهد یا تعهد علمی
کلید واژههای هویت ملی، هویت اجتماعی و هویت فردی همانطور که از ظاهر آنها پیدا است حکایتگر نسبت هر فردی با خود، با اجتماع و با میهنش است. این سه لایه چنان در هم تنیده هستند که نمیتوان آنها را مستقل از هم و بدون در نظر گرفتن اثرات متقابل نسبت به هم، مطالعه کرد. در مرحله تبیین این مفاهیم و مستقل از جهانبینی، تعاریف مشترکی بین انسانها، خصوصاً آنهایی که در یک کشور زندگی میکنند، وجود دارد. حتی ورای تعاریف مرسوم و کلاسیک و مفهوم موجود در اذهان مردمان یک کشور، باز انتظار یافتن همخوانی حتی در بکار بستن نوشتار و گفتار، دور از انتظار نیست. زیرا که لایه زیرینی که این سه کلید واژه را به هم متصل میکند به زیبایی در عبارت نویسنده چیرهدست، مرحوم نادر ابراهیمی، وجود دارد جایی که اشاره کرد "عشق به وطن ضرورت است نه حادثه". اما تبلور و فعلیت منظومه موجود در اذهان از این مولفهها که به شدت به شناخت مصادیق وابسته است، منجر به تفاوتها در سطوح تصمیم گیریهای راهبردی و اتخاذ برنامههای اجرایی میشود. اندیشمندان و متفکران خصوصاً به دلیل داشتن سطحی از پیچیدگی در مغز، توانایی تجزیه و تحلیل وقایع اجتماعی را از منظرهای مختلف دارند. به سبب انبوهی از اطلاعات پیشینی که برای انجام استنباطها در اختیار دارند، استنتاجهای نهایی ایشان اصطلاحاً به شدت تحت تأثیر پیشفرضها، قالبها و دانشها و جهانبینیهای پیشینی که در ذهن دارند، قرار میگیرد. در نتیجه رسیدن به مصادیق عینی متفاوت که منتسب به مفاهیم انتزاعی یکسان است، اجتنابناپذیر خواهد بود. از سویی دیگر استنتاجهایی که توسط اندیشهورزان برای تبیین وقایعی که در جهان طبیعت (و نه جهان خلقت) رخ میدهد و در صورتی که با مقدمات یکسان و در قالب نظریههایی با اصول موضوعات نسبتاً یکریخت و به زبان ریاضی، شروع شوند، الزاماً به شکلهایی سازگار، روایت خواهند شد. با این مقدمه پرواضح است که سازگاری در مصادیق عینی پیشنهاد شده از طرف اندیشمندان یک جامعه حتی اگر برای رسیدن به اهدافی یکسان، شروع شوند و تا زمانی که به علوم انسانی و اجتماعی که اساساً مستقل از جهانبینی نیستند مرتبط باشد منجر به تصمیمات و اتخاذ رویکردهای مختلف و حتی در بعضی موارد، ناسازگار خواهد شد. مواردی از جمله سیاستها و راهبردها و برنامههای اجرایی اقتصادی، سیاسی و تعاملات بینالمللی از همین نوع به حساب میآیند.
به هر سوی، تفاوت در نظریات اندیشهورزان در مقولات ذکر شده، به خودی خود نه تنها مذموم نیست بلکه شرط لازم برای توسعه علمی هر کشوری محسوب میشود. اما چالش زمانی اغاز میگردد که کلیدواژه دیگری متولد میشود یعنی علم و عالم متعهد. جایی که علاوه بر تخصص مفهوم دیگری به نام تعهد نیز به کار گرفته میشود. مفهومی نه فقط مختص فرهنگ و کشور ما یلکه در سایر کشورها نیز بکار برده میشود. وجه مشترک کاربست این کلیدواژه علاوه بر همه معانی مرسومی که میتوان برای آن در نظر گرفت، به مثابه شرایط مرزی است که لازم است کلیه فعالیتهای علمی محقق آنها را ارضاء کند، شرایط مرزی که به نظر من یکی از اعضایش وطنپرستی به معانی کامل آن است. بدیهی است تبعات موضعگیریهای اتخاذ شده توسط عالمان در صورتی که از دید ناظران و تحلیلگران خارجی که هیچ وابستگی به کشور ندارند و مردم جامعه، منجر به کاهش تابآوری اجتماعی در برابر عوامل بیرونی و کاهش چشمگیر در سطح حساسیت عینی مردم در برابر تهاجم به تمامیت ارضی و هویت ملی و در نهایت انسجام ملی شود.، اولین شاهد برای نقض یکی از شرایط مرزی است که از آن در مقوله علم و عالم متعهد سخن به میان آمد. اینجا اولین نقطه افتراق بین یک محقق با بصیرت و سایرین خواهد بود. همان مرحلهای است که میتوان بین فازهای مختلف که خواص را در خود جای میدهد، تمایز قایل شد در صورتی که در شرایط عادی، تشخیص فازها و حالتهای موجود، غیرممکن است. مانسته این رویداد را میتوان با تغییر دما در یک سیستم مغناطیسی، مدل کرد. در دمای بالا، فاز پارامغناطیسی (یعنی حالتی که هیچ خاصیت آهنربایی وجود ندارد و تمام دو قطبیهای ذاتی به صورت کاملاً کاتورهای نسبت به هم قرار گرفتهاند)، حاکم است. با کاهش دما به عنوان یک متغیر خارجی، کمکم، جهتگیری این دوقطبیهای ذاتی مغناطیسی به نخوی خواهد شد که اصطلاحاً حالت فرومغناطیس (حالتی که خاصیت آهنربایی دیده میشود)، بروز مییابد و در این حالت است که میتوان بین سیستمهایی که خاصیت ذاتی آهنربایی دارند و آنهایی که این ویژگی را ندارند، تمایز قایل شد. هرچند که با ابزارهای مرسوم و معمول نمیتوان گروههایی از محققان را که در کلاسهای متفاوت، قرار میگیرند در شرایط معمولی و دور از اصطلاحاً گذارهای بحرانی، تشخیص داد، اما میتوان انتظار داشت تا با انتخاب ابزارهایی مناسب و با جستجوگری در رفتارها، گفتارها و کنشگریهای، به صورت زودهنگام، بتوان بین آنانیکه در زمانی مقتضی، برای افزایش همبستگی ملی و تحکیم بین لایههای مختلف اجتماعی، هزینه تجاوزگری نظام سلطه به کشور افزایش دهند و سایر محققان که با اتخاذ موضعهای خود درست در نقطه مقابل آن قرار میگیرند، افتراقی قابل اعتماد یافت. یافتن این مصادیق برای شناسایی این گروهها در هر جامعهای از مأموریتهای مهم نظامهایی است که بر اصولی مانند سلطهگری، استعمارگری و مادیگرایی استوار شده است. برخی از این معیارها عبارتند از: میزان وجود ردپای جهانبینی در بروندادهای علمی (غالباً برای فعالیتها در حوزههای علوم پایه و مهندسی از نظر من به صورت غیرصریح و در خصوص حوزههای علوم انسانی و اجتماعی اغلب به صورت صریح، وجود دارد) و همچنین در رویکردهای مدیریت طرحهای پژوهشی و همچنین جریانسازی در مدیریت کلان کشور با تأکید بر تلاش برای حل مسایل کشور، افزایش دلبستگی ملی در نسل جوان، تعهد و وجدان کاری در عمل به وظایف مختلف و افزایش امید به آینده از طریق سختکوشی و درنتیجه ارتقای جشمگیر در استقلال کشور و نقش آن در گفتمانسازی هویتمحور و افزایش نقش بازدارندگی هرگونه تجاوز به منافع ملی است. مصادیقی که بتواند این معیارهای را تاحدی کمّی کند، در برخی از تحقیقات، معرفی شده است.
نتیجه اینکه وظیفه محققان و پژوهشگران در شرایطی که به کشور عزیزمان تجاوزی آشکار شده است، پرهیز از هر گونه اقدام و موضعگیری برای کاهش انسجام ملی به نحوی که این پیام به بدخواهان منتقل شود که جامعه از درون دچار تشتت است و این درست چیزی است که در جنگهای شناختی سرنوشت محتوم هر قومی است که سستی در هنگام عمل به وظیفه، ترس و واهمه، صبور نبودن، تضعیف موضع ولی امر و ولایت در جامعه، کم بودن اعتقاد به این واقعیت که وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ (آیه 126 سوره ال عمران) (و یاری و نصرت جز از سوی خدای توانای شکست ناپذیر و حکیم نیست.)، اما در نقطه مقابل، ملتی که صبر و تقوای الهی را سرلوحه خود قرار دهد "بَلَىٰ ۚ إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَٰذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ" (آیه 125 سوره آل عمران) (آری، اگر شکیبایی ورزید و پرهیزکاری کنید و دشمنان در همین لحظه، جوشان و خروشان بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار یاری میدهد)، پیروزیایی نصیبش میشود که با هیچ معادله دنیوی قابل توصیف نخواهد بود. آری این سنت بدون تغییر خداوند و سرنوشت هر ملت خداجو و معتقد به خالق یکتا، است.
- روایت از روزی که دکتر طهرانچی را به شهادت رساندند.
آنچیزی که از همان روزهای اول مدام در ذهن خودم مرور میکردم عبارتهایی نظیر انَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ (براستی خداوند شکستناپذیر و انتقامگیرنده است)(بخشی از آیه 47 سوره ابراهیم)، و همچنین آیه شریفه َلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱۡلأَعلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ (و [در انجام فرمان هایِ حق و در جهاد با دشمن] سستی نکنید و [از پیش آمدها و حوادث و سختی هایی که به شما میرسد] اندوهگین مشوید که شما اگر مؤمن باشید، برترید) (آیه 139 سوره آل عمران)، بود. اما در این میان غبطه به جایگاه رفیع و افسوسی جانکاه به سبب جاماندن از رفقا، چیزی بود که در لحظات اول وجود من را نشان گرفته بود و کماکان ادامه دارد.
- چرا دشمنان خصوصا صهیونیست زبون او را در فهرست ترور قرار می دهد
بر اساس شواهد قرآنی، قوم صهیونیست غاصب، مصداق کامل آنچه مورد اشاره آیه 60 سوره مائده است آنجا که باری تعالی میفرماید قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ ۚ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ ۚ أُولَٰئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ (بگو: آیا شما را از کسانی که کیفرشان [از مؤمنانی که به خیال خود از آنان عیب میگیرید و آنان را سزاوار عذاب میدانید] نزد خدا بدتر است، خبر دهم؟ [آنان] کسانی [از گذشتگان خود شما] هستند که خدا لعنتشان کرده، و بر آنان خشم گرفته، و برخی از آنان را به صورت بوزینه و خوک درآورده، و [نیز آنان که] طاغوت را پرستیدند؛ اینانند که جایگاه و منزلتشان بدتر و از راه راست گمراهترند.). با این توضیح روشن است که این رژیم سفاک در قدم اول، هر آن کس که گفتمان هویتمحور دارد، روحیه مدیریت جریانساز که یکی از مهمترین مؤلفههای پایۀ اثرگذاری نخبگانی است، دارد را از اهداف اصلی برای ترور خود میداند. مستقل از آنچه که در رسانهها به مشارکت علمی وی بر توسعه انرژی هستهای مطرح میکنند، آنچه که از نظر من این شهید بزرگوار را هدف ترور قرار میدهد، نگرش تحولی وی در مدیریت علم، فناوری و نوآوری هویتمحور است نگرشی که میتواند مصداق کامل عالم متعهد در کشور باشد.
- کار علمی وی چه ویژگی از نظر شما داشت که وی را شایسته ترور از طرف صهیونیست قرار داد؟
اتخاذ روششناسی علمی عجین شده با هویت ایرانی-اسلامی او از شاخصههای بارز از نظر من است. به نحوی که ضمن التزام به مقاهیم همچون تعمیم و تلفیق نظریهها و استفاده از دستاوردهای پیشینیان، در موضوعات اقتدارافرین تلاشی مضاعف برای مبادله علمی به جای انتقال علمی صرف، بکار میبست. روح حاکم بر فعالیتهای علمی وی خصوصاً طی سالهای اخیر، زمینهسازی برای اثرگذاری محققان جوان در داخل کشور و افزایش اعتماد به نفس علمی در میان شاگردان و همکاران از طریق تشویق به تولید بروندادهای علمی فاخر و دستاوردهای متنوع فعالیتهای علمی بود به نحوی که علم بدون هویت و بدون جهانبینی را مجموعهای ابتر در منظومه فعالیتهای حرفهای هر پژوهشگری قلمداد میکرد (یکی از مصادیق آن در آیه 2 سوره انسان اشاره شده است. إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا (ما انسان را از نطفه آمیخته و مختلطی [از مواد و عناصر] آفریدیم و او را از حالتی به حالتی و شکلی به شکلی [از نطفه به علقه، از علقه به مضغه، از مضغه به استخوان تا طفلی کامل] درآوردیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم). به خوبی مشخص است که فعالیتهای علمی بدون توجه به مبداء و اهداف غایی هرچند که اقتدار مادی را به دنبال دارد هرگز کامل نخواهد بود و اساساً نمیتوان آن را ذیل مقوله علم متعهد در کشور ایران قرار داد. با درنظر داشتن جنبههای معنوی، میتوان انتظار داشت که نسلی پژوهشگر و اثرگذاری تربیت شود که دوگانهای از ملیت و مذهب نمیسازد، تنها چیزی که برایش اهمیت پیدا میکند قانونمداری و منافع ملی در برابر منافع شخصی و منافع استکبار خواهد بود. به نظرم چنین روحیهای، میتواند جریانساز باشد. اینها مواردی است که در ماهیت فعالیتهای علمی و مدیریت علمی، شهید دکتر طهرانچی، وجود داشت. تدوین نظام موضوعات و همچنین نظام مسایل کشور در عرصههای مختلف با مدیریت حرفهای و ایجاد فضاهای تصمیمسازی متنوع از جمله ویژگیهای این شهید بزرگوار، به شمار میرفت.
- راه علمی ایران چگونه می تواند ادامه داشته باشد
تمدن غنی ایران زمین، به اندازه کافی سترگ و ریشهدار است که ضامن هویت ایرانی –اسلامی باشد. رسوخ رویههای هویتمحور در روششناسی علمی در ایران از نظر من اصطلاحاً از تراز جرم بحرانی برای اینکه موضوعی به گفتمانی اصیل و عمیق تبدیل شود، گذشته است. لذا محققان متعددی در این کشور تربیت شدهاند که با توکل بر خدای متعال و سختکوشی، بتوانند مسیر فعالیتهای علمی منتهی به استقلال کشور را تضمین کنند.
- چه تفاوتی بین دکتر طهرانچی و سایر محققان وجود دارد
بین فعالیتهای علمی خصوصاً و تولید دانش فنی عموماً تفاوتی بین فردی خداباور و خداناباور، وجود ندارد. آنچه که وجه تمایز این دو گروه از یکدیگر است، ایمان به اینکه عالم مبداء و اهداف غایی دارد. چیزی که اغلب در فعالیتهای علمی ممکن است نادیده گرفته شود. این نادیدهانگاری البته در لایههای اول ممکن است نقصی تلقی نشود. لیکن زمانی که وقت ارزشگذاری به بروندادها و دستاوردها میرسد علاوه بر معیارهای مرسوم علمسنجی، معیاری نظیر هویتبخشی که البته به سختی هم میتوان آنها را کمُی کرد و یا انجام سنجش آنها نیازمند بازهزمانی حداقل میانمدت است، باید بگار گرفته شود. از نظر من با هر معیاری فعالیتهای علمی و مدیریتی شهید دکتر طهرانچی را ارزیابیکنیم، تفاوتی ماهوی از این حیث نگرش تحولی وی در مدیریت علم، فناوری و نوآوری هویتمحور، ظلمستیز و استقلال طلب، با سایر همگنان وجود دارد. تفاوتی که اثر آن را در تربیت نسلی حقجو و آزاده که دلسوز وطن باشند، میتوان یافت.
- چه ویژگی در کارهای علمی سایر محققان وجود دارد که با تسلیم پیش می رود؟
به نظرم باید صورت سوال را اصلاح کرد. موضوع این است چرا در بزنگاههایی برخی از خواص، راهبردی را انتخاب میکنند که مطابق با اصول مبنایی، نمیتوان بین آنها اشتراکهایی یافت؟ شاید نتوان به صورت صریح ادعا کرد که وقتی عدهای صحبت از دیپلماسی گفتگو میکنند، لزوماً به معنای تسلیم شدن و حاکی از زبونی ملت است. تشخیص برخی افراد در هر زمانی و با اقتضائاتی ممکن است متفاوت باشد و همانطور که گفتم این تفاوت در تشخیص مصادیق حفظ کشور، بالذات مذموم نیست. لیکن آنچه که مذوم و قبیح است، زمینهسازی و مقدمهچینی برای انعکاس موضع ضعف، موضع استیصال در انسجام ملی است به نحوی که سلطهگر را در به فعلیت رساندن استعمار و به بندکشیدن ملتها، بیش از گذشته ترغیب کند. خودباختگی و دیگرباوری و مادی نگری صرف به نظام حاکم بر هستی، برخی از محققان را - هر چند که بر اساس بروندادهای پژوهشی از جمله متخصصان برجسته در حوزه تخصصی خود، به شمار میروند- به سویی سوق میدهد که اگر منصفانه به آنها نگریسته شود، حتی اگر نظری وزین و پرمحتوا باشد در زمان و مکان مناسبی، مطرح نمیشود. این ناهمسویی با منافع ملی بیش از هرچیز ریشه در روح حاکم بر فعالیتهایی علمی ایشان و تلاش برای تطابق هرچه بیشتر با شرایط و چارچوبهای ظاهری جریان به اصطلاح اخلاقمدار و حرفهای علمی که ریشه ماهوی آن در راهبردهایی که توسط استعمارگران طراحی شده است، وجود دارد - رویکردی که میتواند ناظر به تعهد علمی نسبت به مصادیقی باشد که ذاتاً با ارزشهاو آرمانهای یک جامعه آزاده که به دنبال احقاق حقوق خویش است، در تناقض باشد- الزاما به طور طبیعی باعث میشود که در بزنگاههای تاریخی، چنین مشربهایی با محاسبات بشری و زمینی، به این نتیجه برسند که مسیر انتخاب شده با قوانین بینالمللی که برخی از آنها حتی به ظاهر هم با معرفت دینی در تناقض است، سازگار نیست و حتی با هدف حفظ کشور و مصالح جامعه ولی با مقدمات نادرست به نتایجی برسندکه ایشان را وادار به کنشگریای کند که حتی بدیهیترین اصولی که باید خواص هر کشوری - در زمانی که مورد تهاجم و جنگ تحمیلی قرار گرفته است- در مجامع بینالمللی فریاد بزنند را نادیده گیرد. به هر میزان که این مواضع اتخاذ شده همسو با اصول حاکم بر نظام سلطه با طعم فعالیتهای علمی و فناورانه باشد، نظام استعماری ایشان را بیش از پیش میپذیرد و مقبولیت ایشان نیز افزایش مییابد و زنهار که این مقبولیت کجا و مقبولیت در درگاه الهی کجا!
وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ
(و توفیقم فقط به [یاری] خداست؛ بر او توکل کردم و به سوی او باز میگردم (آیه 88 سوره هود))
